در تعریف شرم
متن زیر بخشی از کتابِ”موهبت کامل نبودن” نوشته “برنه براون” است.
دربارۀ شرم سه چیز را باید دانست:
1-همۀ ما از این احساس برخورداریم. شرم احساسی همگانی و از هیجانهای اولیهای است که تمام انسانها تجربه میکنند. تنها کسانی این احساس را تجربه نمیکنند که از ظرفیتِ همدلی و برقراری ارتباطات انسانی بیبهرهاند.
2-همۀ انسانها از صحبت کردن دربارۀ شرم میترسند.
3-هرچه کمتر دربارۀ شرم صحبت کنیم، بیشتر تحت سلطۀ آن قرار میگیریم. شرم اساساً نقطه مقابل دوست داشتنی نبودن است که نقطه مقابل پذیرش داستان خود و احساس ارزشمندی است.
شرم احساس یا تجربهای بسیار دردناک است که به ما میگوید نقص داریم و از این رو در خور آن نیستیم که ما را دوست داشته باشند یا احساس تعلق را تجربه کنیم. احساس شرم ما را متقاعد میکند که پذیرش داستان زندگیمان باعث میشود در نظر دیگران کوچک و بیاهمیت تلقی شویم و به این ترتیب احساس ارزشمندی را کنار میزند. میترسیم اگر دیگران با هویت ما آشنا شوند، یعنی اینکه بدانند از کجا آمدهایم، چه عقایدی داریم، با چه مشکلاتی دست به گریبانیم و حتی چه نقاط قوتی داریم، ما را دوست نداشته باشند.
گاه پذیرش نقاط قوتمان هم مانند پذیرش نقاط ضعفمان دشوار است.