
درجا ماندگان | چه کنیم که درجا نزنیم؟
مشکلی که اغلب ما با آن سروکار داریم شروع یک کار جدید یا گرفتن یک تصمیم مهم است.
معمولاً برای شروع کاری جدید مضطرب میشویم و این اضطراب بیشتر وقتها از ترس سرچشمه میگیرد. البته گاهی اوقات برای شروع کاری که دوستش میداریم هیجان زدهایم و این هیجان هم به هر حال یک فشار روانی است. ولی باید این هیجانِ ناشی از اشتیاق را با اضطرابِ آمیخته به ترسی که از پی این تفکر میآید که: «نکند کار را خراب کنم و به من بگویند به درد اینکار نمیخوری» جدا کنیم.
این ترس خودش میتواند به تردید منجر شود. گاهی ما با ترس و لرز کارمان را شروع میکنیم و آنقدر سماجت به خرج میدهیم که بالاخره به نتیجه مطلوب برسیم. ولی گاه این ترس با تردید همراه میشود:«آیا اصلاً به درد این کار میخورم؟ آیا استعدادش را دارم؟ اصلاً من را چه به این کارها؟!»
تردید کردن خوب است ولی تا حدی و گاهی. اگر قرار باشد سر تمام تصمیمهای کوچک و بزرگ روزها وقت بگذاریم آیا میتوانیم هیچ کاری را جلو ببریم. نه که بگویم بدون تفکّر تصمیم بگیرید. گاهی زیادی مته به خشخاش میگذاریم و دست روی نکاتی میگذاریم که به سادگی قابل حل یا گذر کردن هستند.
وقتی که تردید سر تا پایمان را بپوشاند تصمیم گیری را مدام به تعویق میاندازیم. ترس و تردید دست در دست هم باعث میشوند درجا بزینم. درجا زدن هم پیامدهای خوشی ندارد. به مرور زمان اعتماد به نفسمان افت میکند، خود پنداریمان ضعیف میشود (خودپنداره تصویری است که از خود در ذهنمان داریم)، اضطراب و نشخوارها و حسرتهای به عقده تبدیل شده بیشتر میشوند و آخر سر امید به آینده هم رنگ میبازد.
پس میتوان گفت:
ترس + تردید = درجا زدن
در ادامه به مطالبی برای رفع این مشکل پرداختهام.
کار کارِ کمالگراست
گاهی مشکل از کمالگرایی است. وجود کمالگرایی برای پیش بردن کارها تا حدی لازم است، ولی وقتی که از حد بگذرد و افراطی بشود آدم را از پا میاندازد. فشارها آنقدر زیاد میشوند که آدم از یکجایی به بعد ممکن است کلاً دست از تلاش کردن بکشد.
وقتی که مدام این فکر توی سرمان بچرخد که به اندازۀ کافی خوب و یا ماهر نیستیم، از دست به کار شدن میترسیم و مدام زمان شروع کردن را عقب می اندازیم.
هیچ کس ماهر به دنیا نمیآید
باید به این نکته توجه کنیم که هر کسی از یک جایی و با یک درجهای از مهارتی که دارد شروع میکند. حالا یک کسی بهتر یک کسی بدتر.
مهم این است که در مسیر بمانی و آنقدر تلاش کنی تا به سطح موردنظرت برسی.
مهارت یک شبه کسب نمیشود بلکه در طول زمان و با تلاش مداوم کسب میشود.
کمالگرایی افراطی و سیر معکوس پیشرفت
این نکته یادمان باشد که کمالگرایی افراطی میتواند در مسیر کار اختلالهای زیادی بوجود بیاورد و نه تنها به درجا زدن بلکه به پسرفت کردن هم منجر میشود.
در زمینه کنترل کمالگرایی کتاب «چگونه کمال گرا نباشیم» نوشته استفان گایز را پیشنهاد میکنم.
آینده را پیشبینی نکن
سعی بر پیشبینی نتیجۀ کار هم می تواند موجب ترس و تردید بشود. «آیا از این طرح خوششان خواهد آمد؟»، «آیا داستان به اندازه کافی جذاب هست؟»، «نکند طعم این غذا خوب از آب در نیاید.» و کلی افکار مشابه دیگر ذهنمان را اشغال میکنند و مانع تمرکزمان روی کار میشوند. تنها راه حل این است که به جای خیالبافی در مورد نتایج مثبت و منفی حواست را بگذاری روی خودِ انجام کار.
درست است که نباید بیگدار به آب زد ولی درگیر شدن در حاشیههای کار هم آدم را عقب میاندازد.
ترسها را لیست کنید
در چنین مواقعی میتوان ترسها و تردیدها را لیست کرد. در مورد دغدغه ذهنیتان با خودتان حرف بزنید. دلایل نگرانیتان را ثبت کنید. میتوانید مکتوبش کنید یا اینکه صدایتان را ضبط کنید.
اجازه بدهید حتی مسخرهترین و بیاهمیتترین ترسها هم خودشان را نشان بدهند. زمانی که همه را مکتوب کردید حالا میتوانید بفهمید کجای کار میلنگد و مسئلهای که باید حل شود چیست و برای هر ترس راه حلی بیابید.
زمانی هم که درگیر یک تصمیمگیری مهم هستید، نوشتن لیست منافع و معایب بهترین کار است.
به خودتان افتخار کنید
در زمینه تردیدها و پایین بودن اعتماد به نفس میتوانید افتخاراتتان را لیست کنید. تمام کارهای ریز و درشت خوبی که انجام دادهاید را ثبت کنید. از خوب درآوردن ته دیگ تا یاددادن بستن بند کفش به دیگری. همه را بنویسید. این لیست به شما یادآوری میکند برای مفید بودن لازم نیست کارهای گنده گنده انجام بدهید.
زمانی که توانمندیهایمان را ثبت میکنیم، هرچند کارهای کوچک و ریز، به مرور زمان توجهمان نسبت به خودمان و اعمالمان بیشتر میشود، اعتماد به نفسمان کمکم بیشتر میشود و همین موضوع باعث بهتر شدن عملکردمان میشود.
ریز عادت بسازید
گاهی انجام دادن برخی کارها و تداومشان سخت است. میتواند درس خواندن برای آزمون سال بعد باشد یا ایجاد عادت روزانه ورزش کردن یا کتاب خواندن. برای این کارها بهترین گزینه ریز عادتها هستند.
شما هدف بزرگ را به چندین هدف ریز خُرد میکنید و قدم به قدم پیش میروید. فرضاً هدف شما این است که روزی هفت ساعت درس بخوانید. اگر بخواهید از همان اول هفت ساعت بنشینید پای درس احتمال موفقیت و تداوم بسیار کم است. باید با روزی مثلاً دو سه ساعت شروع کنید. این زمان پایه بستگی به میزان توانایی شما دارد. میتوانید یکبار زمان بگیرید و آستانه تواناییتان را ثبت کنید. مثلاً میدانید که بیشتر از یک ساعت نمیتوانید بنشینید پای درس. عیبی ندارد، با همان شروع کنید. بعد از یک هفته میتوانید نیم الی یک ساعت به ساعت قبلی اضافه کنید.
برای تنظیم ساعت خواب و ایجاد هر عادت جدیدی استفاده از ریز عادتها پیشنهاد میشود.
مچ خودتان را بگیرید
به محض اینکه متوجه میشوید دارید از زیر انجام دادن آن کار در میروید و تمام کارهای دیگر غیر از آن فعالیت جذاب به نظر میرسند، باید مچ خودمان را بگیریم.
مثلاً زمانی که قرار است طی یکی دو هفته یک مقاله یا تحقیق را تحویل بدهیم به طور معمول کار را تا شب آخر کش میدهیم و عقب میاندازیم یا برای خواندن درسی که امتحانش را داریم کلی طفره میرویم و وقت کُشی میکنیم. در این مواقع نباید اجازه بدهیم که وقفۀ زیادی میان کارهایمان بیفتد. باید بنشینیم و خودمان را مجبور کنیم که تا میزان مشخصی از کار را انجام ندادهایم بلند نشویم.
میتوانیم برای خودمان پاداش تعیین کنیم مثلاً «اگر فصل ششم را تمام کردم آن وقت میتوانم باقی آن فیلم را ببینم».
قانون پارکینسون
این قانون به طور کلی به همان مسئلۀ بالا اشاره میکند. اینکه ذهنمان کار را تا لحظۀ آخر عقب میاندازد. اگر یک هفته وقت داریم زمان در نظرش زیاد میرسد و هیچ زحمتی به خودش نمیدهد. هر چه زمان باقی مانده کمتر میشود تازه کمکم تکانی به خودش میدهد.
میتوانیم برای کارهایمان ضربالعجل تعیین کنیم. مثلا تا ساعت هشت باید نیمی از کتاب را تمام کرده باشم.
یادم است یکی از مشاوران میگفت به خودتان القا کنید که امتحان یا موعد مقرر از آن زمان واقعی نزدیکتر است. یکجورهایی همان تعیین کردن ضربالعجل. در این حالت ذهنتان کمتر طفره میرود.
قانون پومودور
در این روش شما یک زمان سنج را برای 25، 35 و یا 45 دقیقه تنظیم میکنید. بعد از اینکه زمان به پایان رسید بعد از پنج الی ده دقیقه استراحت به کار ادامه میدهید. بعد از اینکه چهار دور این کار را تکرار کردید، نیم ساعتی به خودتان استراحت بدهید و برای یک دور دیگر آماده شوید.
در این روش به دلیل خرد کردن کار و زمان کمتر احساس خستگی میکنید.
قانون چرخ و فلک
در این تکنیک شما یک ساعت کار میکنید و بعد از آن یک ساعت استراحت میکنید. (میتوانید میزان استراحت را کمتر کنید)
جمع بندی مطالب
خلاصۀ کلام اینکه اگر به ترسهایتان اجازه انتشار بدهید و تردید خوره جانتان بشود، خبری از پیشرفت و جلو رفتن در کار نخواهد بود. برای جلوگیری از درجا زدن باید تصمیمهای قاطع گرفت و با تعهّد پایبندشان ماند. در زمان تنبلی و طفره رفتن مچ خودمان را بگیریم و خودمان را مجبور کنیم به انجام آن کار. پیدا کردن ریشه ترسها و تعیین پاداش هم میتواند راهگشا باشد.
مطالب پیشنهادی:
[…] درجا ماندگان | چه کنیم که درجا نزنیم؟ […]