
داستان کوتاه، بلند و رمان معمایی | آشنایی با فرم داستان معمایی
میدانیم که داستان براساس حجم، یعنی تعداد کلمات یا صفحات به دستههای مختلفی تقسیم میشود. از داستانکهایی که دو سه خط هم نیستند، تا رمانهای قطوری که چند جلد ادامه پیدا میکنند.
پاتریشیا های اسمیت، در کتاب «طراحی و نوشتن داستانهای معمایی»، به تفاوت میان داستان کوتاه معمایی و رمان معمایی میپردازد:
«رمان معمایی معمولا، اگرچه نه همیشه، محدودهای طولانی از زمان را پوشش میدهد. زیرا ماهیت اصلی ایده چنین اقتضا میکند. در رمان اغلب ممکن است تغییری مؤثر در قهرمان مرد یا زن و در چند شخصیت رخ بدهد: مثل پرورش شخصیتشان، تغییر، اصلاح یا سقوط شخصیت. احتمالا تغییرات بیشتری در اجزای صحنه نیز رخ میدهد. خط داستانی طولانیتر است: تنها به واسطهٔ تختهشیرجهٔ صحنهٔ قبلی یا هر صحنهای نمیشود به تنهایی به نقطه یا نقاط اوج رسید. برای تغییر در ریتم و حالوهوای داستان فرصت هست. برای چند زاویهٔ دید، هدف و چشمانداز وجود دارد.
تمامی این ویژگیهای رمان معمایی لزوما در هر رمان معمایی به چشم نمیخورند و در واقع باید زمانی در اختیار باشد که اینها با طرح داستان و آنچه میخواهد بگوید، همخوانی داشته باشند و به آن یاری برسانند. اینها اجزای ترکیبی اصلی نیستند، بلکه تنها مشخصه و صفت ممیزه به شمار میآیند
اصل داستان کوتاه معمایی میتواند به خوبی با رویداد، امکان یا واقعیتی معمولی شروع شود؛ مثل اثر انگشت تعیین کنندهای که روی لیوان کوکتلی در تراس باقی مانده و باران آن را شسته است. داستان کوتاه معمایی میتواند تنها یک صحنه داشته باشد و در پنج دقیقه و یا کمتر اتفاق بیفتد. ممکن است بر اساس یک موقعیت یا رویداد عاطفی شکل گرفته باشد؛ مثل شکار یک حیوان ناشناخته (به دست کسی) که اهالی را به وحشت میاندازد و تنها یک نفر که قهرمان داستان باشد آنقدر شجاع هست که پیگیر باشد.
داستان کوتاه معمایی (مانند خیلی از داستانهای کوتاه کارآگاهی) میتواند بر اساس حقه و کلک شروع بشود، ترفندی برای فرار (از هر مکانی) یا اطلاعاتی بیشتر وقتها فقط دکترها، وکیلها و فضانوردها از آنها خبر دارند و آدمهای عادی را سرگرم میکند.
ذره ذرهٔ اطلاعات نامعمولی که ممکن است نویسنده وارد داستان کرده باشد، چهبسا اغلب هنگام مرور کتابهای فنی و تکنیکی، هستهٔ داستانی را شکل بدهند که بفروشد و چند دقیقهای خواننده را سرگرم کند. آشکار است که این درست معکوس روش عاطفی یا الهامی در خلق داستان است، چون اطلاعاتی ناقص، یک واقعیت غیرعادی، از خلال مشاهده دریافت میشود و ربط مستقیم و بلافاصلهای با شخصیتهایی که آن را به کار میبرند، پیدا نمیکند. این نطفهها قوتمندهایی هستند که تا وقتی شخصیتها آنها را نسازند، جاندار نخواهند شد.
… رمان کوتاه معمایی بر حسب هریک از ویژگیهایی که برشمردم، بین داستان کوتاه و رمان قرار میگیرد. گسترهٔ رمان کوتاه آنچنان است که شاید بشود آن را رمان «برقآسا» یا رمان فشرده شده نامید. منظورم حدود هشتاد تا دویست صفحه است. برخی مجلات دوازده هزار کلمه را هم رمان کوتاه میدانند، اما این یک طبقهبندی است که هیچگاه بهطور صریحی براساس تعداد کلمه تعریف نشده است.
… ممکن است در رمان کوتاه نثر به شکل وسیعی مورد استفاده قرار نگیر، اما ایجاد تغییر در یک یا چند شخصیت، تغییر صحنهها و زاویهٔ دید ممکن است به خوبی اعمال شده باشد. در این نوع رمان، کنش باید سریعتر باشد؛ به این معنا که میزان کنش در هر دو به یک اندازه خواهد بود، اما در رمان کوتاه به شکل خلاصهشدهتری روایت میشود.»
در ادامه پاتریشیای عزیز از تجربهٔ نوشتن یکی از داستانهای معماییاش میگوید. و اینکه تمام ایدههایتان را ولو مسخره باشند یا توسط همه رد شده باشند را دور نریزید. فقط بنویسیدشان. انبارشان کنید و ببینید چه میشود کرد؟!
«تمامی این ایدههای ضعیف را بنویسید. جای شگفتی دارد که ببینید اغلب یک جمله که در دفتر یادداشت با شتاب نوشته شده است، بلافاصله به جملهٔ دوم منحر میشود. هنگام یادداشت مردن طرحی داستانی، میتوان آن را پرورش داد. دفتر یادداشت را ببندید و چند روزی به آن فکر کنید و آنوقت است که تق! آمادهاید تا یک داستان کوتاه بنوسید.»