جلوی ضرر را هرچه زودتر بگیری منفعتش بیشتر است
چندی پیش از سوءهاضمۀ نگارشی نوشته بودم و خود در این ایام گرفتار یک سوءهاضمۀ نسبتاً شدیدم. هیچ توجیه موجهی هم برای این میزان کتاب نخواندن ندارم.
کتابهایی که میخوانم عجیب کش میآیند. روانشناسی صنعتی راکد مانده تا دو سه فصل آخرش را تمام کنم. کتاب تولید محتوا خلق مشتری هم چند فصل آخرش مانده و برایش میلی ندارم. ارمغان مور هم ناتمام مانده. هنر شفاف اندیشیدن هم در نمیۀ راه راکد شده بود که آن را دیگر پِی گرفتهام و امروز بالأخره بعد از چندین هفته وقفه کتاب یادداشتهای امبرتو اکو را تمام کردم. کتاب نیمه خوانده یا در انتظار خواندن زیاد دارم، از این رو چند وقتی است که خودم را تحریم کردهام و چشمم را بر تمام تخفیفها بستهام. سخت است اما باید این حجم از نیمه خوانده و رها شده را سامان بدهم که اینقدر ذهنم را مشغول نکنند و عذاب وجدان اضافی تولید نکنند.
این چند وقت قلمم کمی خشک شده و سخت میچرخد و شک ندارم که زیر سرِ همین کمخوانیهاست. البته بدعادت هم شدهام. یکبار و دوبار از زیر کار در میروی و به خودت میگویی عیبی ندارد. بعد چشم باز میکنی میبینی که این تنبلیها رخنه کرده به تار و پود برنامهات و تمام رشتههایی را که برایشان خون دل خوردهای بدست خودت پنبه کردهای.
تنها راه بازگشت ایجاد کردن عادتها از نو است. باید حکومت نظامی برپاکنی و جلوی توطئهها و کودتاهای تنبلی را بگیری. اینکه بخواهی همه را یکجا جبران کنی سخت است و هرچه دوری بیشتر بوده این بازگشت هم سختتر میشود. باید همان قدمهایی را که آمدهای از نو آرام آرام برداری.