تعلیق فقط تعیب و گریز نیست
تعلیق یعنی فاصله انداختن میان پرسش و پاسخ. سؤالی در ذهن مخاطب میکاری و پاسخش را به تعویق میاندازی. پس لزومی ندارد برای ایجاد تعلیق حتما داستان ما ترسناک یا جنایی باشد. یا اتفاق خاصی در آن رخ بدهد. بریدۀ زیر از کتاب «صحنهپردازی در رمان» نوشتۀ «ریموند آبستفلد» به همین نکته میپردازد.
تعلیق به این معناست که شما هول نمیشوید و مستقیماً سراصل مطلب نمیروید تا همه چیز را افشا کنید. شما با در هوا نگه داشتن نقطۀاوج صحنه کاری میکنید تا دست خواننده به آن نرسد و عطش وی برای رسیدن به آن بیشتر شود. تعلیق صرفاً آن نیست که افراد را کوچه به کوچه تعقیب کنیم تا بکشیم. با هر نوع صحنهای میتوان تعلیق ایجاد کرد؛ مثلا وقتی دربارۀ زوجی مینویسید که در رستورانی نشستهاند باز هم میتوان تعلیق ایجاد کرد. در این حالت، مثلاً مرد به زن پیشنهاد ازدواج میدهد. اما ناگهان پیشخدمت سر میرسد و میپرسد: «قربان چه میل دارید؟» مرد، در حالی که میخواهد از شر او خلاص شود، میگوید: «بعداً سفارش میدهیم.» اما پیشخدمت، مثل آدمهای کنه، میگوید: «بگذارید راهنماییتان کنم قربان.» و شما، با این تمهید، پاسخ آن خانم را به آقا در حالت تعلیق نگه میدارید.
[…] پس تعلیق بهمعنای ایجاد فاصله میان پرسش و پاسخ است. سؤالی در ذهن مخاطب میکاری و پاسخش را به تعویق میاندازی. پس لزومی ندارد برای ایجاد تعلیق حتما داستان ما ترسناک یا جنایی باشد. یا اتفاق خاص، خطرناک و دلهرهآوری در آن رخ بدهد. در نتیجه، تعلیق فقط تعقیب و گریز نیست. […]