تعارض
کتاب را بستُ تکیه داد به صندلی و گوشش رفت پِیِ صدای تلوزیون. سریال محبوبش بود. نمیتوانست صبر کند تا فردا بازپخشش را ببیند یا از زبان این و آن بفهمد ماجرا چگونه گذشته. نیمخیز شد تا بلند شود. ولی حجم مطالب ناخوانده پایبندش کرده بود انگار. دوباره نشست. اگر امتحان فردا را خراب میکرد باید کلی نق و ناله را به جان میخرید. کتاب انگاری زنجیری شده بود به پایش و صدای سریال و هیجان خانواده تمام هوش و حواسش را برده بود. در این موقعیت ساده، انتخاب چقدر سخت بود.
تعارض
وقتی انسان بتواند انگیزههایش را ارضا کند دچار ناکامی نمیشود ولی اگر بخواهد از بین چند انگیزه فقط یکی را انتخاب کند دچار تعارض یا کشمکش خواهد شد.
پس تعارض زمانی بوجود می آید که آدمی بر سر دو یا چند راه قرار گرفته باشد و نتواند به راحتی تصمیم نهاییاش را بگیرد.
از بین سرچشمههای ناکامی آنکه غالباً پایاترین و ریشهدارترین ناکامی را در بیشتر افراد ایجاد میکند تعارض انگیزشی است.
این نوع ناکامی ممکن است از سه نوع تعارض عمده حاصل شود که عبارتند از: گرایشی_گرایشی یا جاذب_جاذب، اجتنابی_اجتنابی یا دافع_دافع و گرایشی_اجتنابی یا جاذب_دافع.
تعارض گرایشی-گرایشی
این نوع از تعارض زمانی رخ میدهد که فرد بین انتخاب دو گزینه خوشایند مردد میشود و نمیتواند سریعاً و به راحتی یکی را بر دیگری ترجیح دهد.
مثلاً سر سفره دو غذای مورد علاقه فرد است و نمیداند با کدام غذا را شروع کند. یا اینکه از دو مدل لباس خوشش میآید ولی فقط یک کدام را می تواند انتخاب کند. دو شکبه تلوزیونی متفاوت دو برنامه مورد علاقهاش را پخش می کند و انتخاب را برای فرد سخت میکند.
البته معمولاً این نوع تعارضها حل میشوند، یا با ارضای یک هدف در وهله نخست و بعد ارضای دیگری_ مثلاً اول از این غذا میخورم بعد از آن یکی_ یا با انتخاب یکی از هدفها و رها ساختن دیگری.
در مقایسه با سایر موقعیتهای تعارضی، حل تعارضهای گرایشی آسانتر است و رفتار هیجانی کمتری ایجاد میکند.
تعارض اجتنابی-اجتنابی
در این نوع از تعارض، فرد بین دو گزینه ناخوشایند مجبور است یکی را انتخاب کند. و هر انتخاب هم به پیامدهای منفی منجر میشود.
برای مثال سربازی را در نظر بگیرید که در زمان جنگ بخواهد فرار کند. اگر فرار کند تحت پیگرد قانونی قرار میگیرد و اگر بماند و بجنگد امنیت جانی نخواهد داشت. او بین دو گزینه بد و بدتر گیر کرده.
شخصی را در نظر بگیرید که میلی به شرکت در آزمونی خاص را ندارد و تحت فشار اطرافیان مجبور به این کار میشود یا ازدواجهایی که تنها بر مصلحت شکل میگیرد. اگر رضایت بدهی به انجام آن کار یک مشکلاتی در پی خواهد داشت و اگر شانه خالی کنی از انجامش دردسری دیگر گریبان گیرت میشود.
ممکن است فردی که میان دو گزینه اجتنابی فلج شده، دل به تصورات خود ببندد تا از ترس و اضطرابی که تعارض ایجاد کرده رها شود. مثلاً ممکن است بیشتر وقت خود را صرف خیال پردازی و سیرکردن در دنیایی خیالی کند که این تعارضها در آن جایی ندارند. یا ممکن است در خیالش دنیایِ بدون نگرانی و دلواپسی کودکی را بازآفرینی کند. جهانی که متعلق به زمانی قبل از وجود این تعارضها بوده. این شیوه رها کردن موقعیت تعارض را، برگشت میگویند.
مثلاً مکیدن شست یا خوابیدن به شکل جنینی و این دست رفتارها در اصل باز آفرینی دوران امن کودکی هستند که فرد به دور از این تعارضها بوده است.
منبع مورد استفاده: کتاب بهداشت روانی نوشته دکتر محمد علی احمدوند