هرچقدر هم که خودت را بشناسی و به وضع و موقعیت خودت آگاه باشی باز هم در یک نقطهای به خودت میآیی و میبینی که یک جای کارت میلنگد و حالاست که باید از نو بنشینی به ریشه یابی کردن وکارآگاهبازی درآوردن تا بفهمی دردت دقیقاً چیست.
تا همین هفتۀ پیش خیال میکردم علت حالِ رو به افولم را میدانم اما هرچه کردم ترفندهای همیشگی کارگر نیفتاد و بعد از اینکه توسط یک جمله تکانی به پیکرۀ آگاهیام وارد شد، به خودشکافی پرداختم و در کمال ناباوری به یک ریشۀ نو رسیدم .
انگاری پوست اندازی و تغییر و تحول تمامی ندارد. کاش میشد بعد از رسیدن به یک نقطه بگوییم این خط پایان است. اما نه! هرچه میرویم تمامی ندارد. هر جمله، هر آدم، هر نفس، هر دیدن و شنیدن تغییر است و پوست انداختن و نو شدن.
امروز بعد از شنیدن تجربۀ یکی از دوستان به یک ضعف خودم پی بردم. من همیشه خودم را تقصیر کار میدانم. حتی اگر فرافکنی کنم آخر سر، انگشت اتهام را در نهان به سمت خودم میگیرم. اما گاهی واقعاً مشکل از دیگران است. انتظارات آنهاست که بالاست، آنها هستند که به روحمان زخم میزنند و باعث میشود احساس کنیم که کافی نیستیم. گاهی ماجرا بیرون از ما شروع میشود و با تمام مقاومتهایمان نشت میکند و درونمان را پر میکند.
رسیدن به آگاهی و بینش و پذیرفتن صادقانۀ آن دردناک است. میشود نادیده گرفت اما اگر درمان میخواهی باید درد را هم به جان بخری.
تجربه ثابت کرده که ترس و اضطراب از بین نمیروند، فقط نقابشان را تغییر میدهند و از موضوعی به موضوعی دیگر پرش میکنند.
از دیگران گفتید گاهی اوقات به یک آیینه برای ما تبدیل میشوند و ایراد های ما رو نشان میدهند
اما گاهی وقت ها میخواهند مشکلات خودشان را بهم ما نسبت بدهند و ما را هم تا حد خودشون کوچک کنند
من یکی دو سال هست والیبال میرم ، از همان روز اول بچه ها شروع کردند به مسخره کردن ، روز های اول خیلی اعصابم خورد میشد
اما کم کم تعداد مسخره کنندگان کم شد
اما خودم هم قبول دارم که ضعیف عمل میکنم
انگار منتظر یک شخص هستم که بیاید و برای من دل بسوزاند و روی مشکلات من کار کند ، اما اینطور که معلومه اون شخص هرگز نخواهد آمد
به قول سید در فیلم گوزن ها :
حرفم كه می زنی میگن حالیت نی
“بابا اگه حالیمون نیست تقصیری نداریم
كسی حالیمون كرده كه ما جفتك زدیم؟”
راجب تحول گفتی ، به نظرم جهان هر روز در حال تحول هست ، تنها افرادی باقی میمونن که بتونن خودشون رو با شرایط جدید وفق دهند
اگه کسی بگه من تغییر نمیکنم ، همینم که هستم باید بهش بگی تو غلط میکنی ! اگه تغییر نکنی محکوم به مرگ هستی!
از دیگران گفتید گاهی اوقات به یک آیینه برای ما تبدیل میشوند و ایراد های ما رو نشان میدهند
اما گاهی وقت ها میخواهند مشکلات خودشان را بهم ما نسبت بدهند و ما را هم تا حد خودشون کوچک کنند
من یکی دو سال هست والیبال میرم ، از همان روز اول بچه ها شروع کردند به مسخره کردن ، روز های اول خیلی اعصابم خورد میشد
اما کم کم تعداد مسخره کنندگان کم شد
اما خودم هم قبول دارم که ضعیف عمل میکنم
انگار منتظر یک شخص هستم که بیاید و برای من دل بسوزاند و روی مشکلات من کار کند ، اما اینطور که معلومه اون شخص هرگز نخواهد آمد
به قول سید در فیلم گوزن ها :
حرفم كه می زنی میگن حالیت نی
“بابا اگه حالیمون نیست تقصیری نداریم
كسی حالیمون كرده كه ما جفتك زدیم؟”
راجب تحول گفتی ، به نظرم جهان هر روز در حال تحول هست ، تنها افرادی باقی میمونن که بتونن خودشون رو با شرایط جدید وفق دهند
اگه کسی بگه من تغییر نمیکنم ، همینم که هستم باید بهش بگی تو غلط میکنی ! اگه تغییر نکنی محکوم به مرگ هستی!
ممنون که به اینجا سر میزنید و از تجربههاتون برامون میگید.
جالب بود! به خصوص گزینه 3.
ممنون:)