بخشی از دفترچه راهنمایِ یک نابودگر انگیزه
- ارزش کارش را بیاور پایین.
- او را تحقیر کن.
- او را دستکم بگیر.
- او را از نتایج منفی بترسان.
- بگو که هیچ چیزی نمیشود.
- به جای تشویق تنبیه کن.
- ضعفها را به رویش بیاور.
- رؤیاها و اهدافش را مسخره کن.
- به او اجازۀ حرف زدن نده.
- اگر خودش را ابراز کرد واکنش شدید و منفی نشان بده.
- او را از علاقههایش محروم کن.
- مرتب اشتباهات گذشته را به رویش یاور.
- او را با دیگران مقایسه کن.
- به او بفهمان که بیعرض و ناتوان است.
- هدفش را پوچ و بیخود جلوه بده.
- دستاوردهایش را نادیده بگیر.
- نتیجۀ زحماتش را از بین ببر.
- در بیان ضعفهایش اغراق کن.
- اشتباهات ریز و درشتش را برای دیگران تعریف کن.
- در مقابل دیگران تحقیرش کن.
- او را نادیده بگیر.
- با رفتاری سرد به او بفهمان که حال و حوصلهاش را نداری.
- به او سرکوفت بزن.
- نتایج دیگران را به رخش بکش.
- ارزش او را با دستاوردهایش بسنج.
- …
پیشنهاد شما برای ادامه دادن این لیست چیست؟
به نظرم همینها به اندازهی کافی، کافیه برای خرد کردن یک آدم.
و اینکه هر چقدر هم خوب بود بهش بگم نهایتت همینقدره؟ یعنی یه تصویر والاتر و بهتر و البته دستنیافتنی درست کنیم براش. البته در بالا به گونهای اشاره شده بود بهش .
چه خوب بیانش کردین. «نهایت سعیت همین بود؟»
بله ایجاد یه تصویر بالا و دور که فرد نمیتونه بهش برسه و حسابی میشه یه ابزار برای سرخوردگی.
چقدر بده وقتی آدم حس می کنه توی برهه ای از زندگیش با اشخاصی برخورد کرده که قریب هشتاد، نود درصد این جملات رو مستقیم و غیرمستقیم در جهت تخریب طرف مقابلشون به کار برده اند… 🙁
فکر کنم کار خوب اینه که ما حواسمون باشه که خواسته یا ناخواسته این کارو با بقیه نکنیم.
سمزدایی کردن روح از این سکوبها و تحقیرها سخته، اما لازمه.