با خودت حرف بزن

آینهٔ روشویی پاتوق من است برای گفت‌وگو با خودم. آن جا تا به حال کلی گریه کرده‌ام، خندیده‌ام، ادا درآورده‌ام و برخی از ارائه‌هایم را تمرین کرده‌ام.

گاهی نیاز داریم که بنشینیم جلوی خودمان و با خودمان حرف بزنیم. می‌شود گفت که همهٔ ما این را می‌دانیم اما چقدر با خودمان حرف می‌زنیم؟

نه که قرار باشد بیفتیم به واگویه و نق و ناله. منظورم آن دست گفت‌وگوهایی است که به تصمیم‌گیری یا شجاعت و قوت قلب ختم می‌شوند.

گاهی نیاز است خودمان را ببندیم به توپ و تشر یا اینکه امیدوارش کنیم که آن قدری قدرت دارد که بتواند از پس مشکل وربیاید.

نیاز داریم درد، ترس یا برق هیجان را در چشمان خودمان ببینیم. نیاز است که زل بزنیم به چشمان خودمان و بعضی حرف‌ها را بزنیم و اتمام حجت کنیم با خودمان تا اثر کند.

نوشتن این دیالوگ‌های درونی هم اثرگذارند. کمک می‌کنند تا در طول زمان آن صدای درون‌مان را که مدام بیخود نق می‌زند را اصلاح کنیم. اما حرف زدن چیز دیگری است.

نوشتن فواید خاص خودش را دارد. اما تا به زبان نیاوری به نظر من آن جسارتی که باید شکل نمی‌گیرد. می‌توانی روی برگه بنویسی و بعد ریزش کنی و بسپاریش به دست آب. اما وقتی به زبان می‌آوری انگاری یک قفلی شکسته می‌شود.

نوشتن و گفتن مکمل همند و هرکدام به وقت خودش تاثیرگذار است.

نوشتن و به زبان آوردن کمک می‌کنند که یک قدم به عمل و زمین زدن ترس نزدیک‌تر بشویم.

حرف زدن با خودمان یکجور حمایت است. می‌توانیم از خودمان تعریف کنیم یا خودمان را بازخواست کنیم.

به هرحال وقتی زمانی را برای خلوت کردن و حرف زدن با خودمان در نظر بگیریم با همین کار ساده بیشتر احساس ارزشمندی می‌کنیم.

همیشه که نمی‌توانیم یک جفت گوش مفت گیر بیاوریم یا کسی که حامی‌مان باشد. اما همیشه خودمان می‌توانیم کمی بیشتر به خودمان توجه کنیم.

پس بیایید بیشتر با خودمان حرف بزنیم. چه با قلم، چه با زبان.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *