با انگیزه بودن
خیلی وقت ها که میخواهیم دست به کاری بزنیم، دست و دلمان به کار نمیرود.
گاهی هم به این بهانه که «حسش نیست» از زیر کار در میرویم و پرونده یک کار ناتمام دیگر را هم باز میگذاریم.
چرا برای انجام کاری، باید انگیزه داشت؟
اصلاً این انگیزه چیست؟
چرا باعث میشود کاری را با تمام مصاعبش پیش ببریم و نبودش سنگ بزرگی میشود و جلوی پیشرفت کار را میگیرد؟
متخصصان مختلفی هر کدام نظری دارند و تعریفی در این باره ارائه میدهند.
به طور کلی میتوان گفت که انگیزه منبع درونی دارد و در ایجاد رفتار هدفمند موثر است.
گویا عوامل مختلفی در ایجاد آن نقش دارند. از پردازش اطلاعات و پرداختهای شناختی در ذهن تا نظریات رفتار گرایی و عوامل بیولوژیکی و هورمونی میتوانند در ایجاد یا اختلال در انگیزه نقشی داشته باشند.
یکی از قدیمیترین نظریات در مورد انگیزه مربوط به اصل لذت و دوری از درد است.
امروزه در روانشناسی عامه، انگیزه یکی از مباحث داغ است. سالانه محتواهای زیادی در این زمینه تولید میشود و بازاری داغ و پرمشتری برای خود دارد.
ولی این کتابها و حرفهای تکراری چه قدر میتواند در ایجاد و حفظ انگیزه موثر باشند ؟
به راستی انگیزهمان را برای انجام کاری که مدت هاست برای انجامش دست دست میکنیم افزایش میدهند ؟
تا به حال چند تا از این منابع را تهیه کردهایم و بعد از مدت کوتاهی که بازدهمان بالا رفت، دوباره با افت عملکرد مواجه شدیم؟
یعنی تمام مصالح برای به فعل رساندن عملی، تنها داشتن انگیزه است؟
چندی پیش کتابی میخواندم به نام اثر مرکب نوشته دارن هاردی. در بخشی از کتاب نویسنده اشاره جالبی میکند به اینکه چرا بعد از مدتی با وجود داشتن انگیزه کارها خوب پیش نمیرود و در ادامه دادن مسیر دچار مشکل میشویم.
به عقیده او داشتن انگیزه برای انجام کاری، کافی نیست. برای طی کردن مسیر و به سرانجام رساندن کار، باید دلیلی داشته باشیم برای انجام دادنش. باید دلیلی باشد که آن انگیزه در جهتش به کار گرفته شود.
داشتن دلیل خود میتواند منجر به ایجاد انگیزه شود، چرا که رویایِ خوشِ رسیدن نیرویی ایجاد میکند که سوخت انگیزهمان را تأمین میکند و نداشتن دلیلی موجّه و یا مهم سد راه انجام دادن آن کار میشود بدون توجه به اینکه اصلاً انگیزهای برای آن کار داشتهایم یا نه.
برای زندگی کردن و ادامه دادن مسیر تنها به انگیزهای برای ادامه بقا نیاز نداریم، به دلیلی نیاز داریم برای گذراندن. برای بیدار شدن، کار کردن، حتی برای نفس کشیدن و غذا خوردن. شاید به همین دلیل است که مدام در پی دلیل تراشی بر میآییم و سعی بر تفسیر و تشریح مسائل داریم و به دنبال نیتهای پشت هر کار میگردیم.