
این بچههای عزیز
یکی از مهمترین بخشهای نگارش یک متن ویرایش آن است. بعد از اینکه کار نوشتن پیشنویس اولیه به آخر رسید بهتر است کمی از متن فاصله بگیرید و بعد از کمی هواخوری برگردید سرکار. این فاصله لازم است تا ذهن از موضوع و نوشته فاصله بگیرد و بتواند با آزادی بیشتر و با غرض ورزی کمتر متن را تحلیل کند.
در ویرایش یک متن سخت ترین مرحله حذف است. گاهی به بعضی از جملات و کلمات یا شخصیتها چنان وابسته میشویم و با دیدنشان قربان خلاقیت خودمان میرویم که گذشتن و حذف کردنشان سخت میشود. میبینیم که متن را قناس و بدریخت کردهاند، اصلاً جایش اینجا نیست یا نبودش بیش از بودنش نفع دارد، اما باز هم دلمان نمیآید از خیرشان بگذریم. اینجاست که کمی خشونت علیه خود لازم است و اگر متنی خوب میخواهیم باید قید این بچههای عزیز را بزنیم.
البته که لازم نیست تمام بخشهای زائد یک متن را به کل دور بریزید. شما میتوانید بخشهای قابل حذف را جدا کنید یا شخصیت داستان را عوض کنید و آن را برای روز مبادا نگه دارید. شاید این بخشهای خوار شده یک روزی و یک جای دیگری به کار بیایند. اصلاً همین محذوفات میتوانند ایده و انگیزه باشند برای شروع متنی دیگر.
واقعا خیلی سخته قید بخشی از نوشته رو زدن. این اتفاق برای من شبیه اشیای باقی مونده از عزیزی هست که فوت کرده، آدم دلش نمیاد دورشون بریزه اما نگه داشتنشون هم فایده نداره.
بله خیلی سخته. ولی خب اگه متن یه دست و بدرد بخوری می خوایم باید تاب بیاریم.
این نکته رو منتشر کردم تا یادم باشه موقع ویرایش متنام کمتر گول خودمو بخورم:))