
او داستان خودش را نمیگوید | راوی اول شخص عینی کیست؟
دو نوع راوی اول شخص وجود دارد. راوی اول شخص عینی و راوی اول شخص ذهنی. با راوی ذهنی همهمان به خوبی آشنایی داریم. کاراکتر خودش داستانش را میگوید ما با او و حوادثی که بر او رفته آشنا میشویم. و همراهش گام برمیداریم تا از دریچۀ نگاهش زندگیاش را ببینیم.
اما در راوی عینی، کاراکتر راوی، یعنی راوی ما کاراکتر اصلی داستان نیست. او داستان شخصی دیگر را روایت میکند. همان جا در صحنه حاضر است. در داستان هست. اما داستان خودش را نمیگوید. مثل وقتی که ما چیزی درمورد فلانی شنیدهایم و حالا برای کسی دیگر تعریف میکنیم. یا در واقعهای حاضر بودهایم و حالا داریم شرحش میدهیم.
در این حالت ما فاصله را با کاراکتر اصلی حفظ کردهایم. او را از بیرون میبینیم و تحلیل میکنیم. اما از دید یک کاراکتر دیگر. در این حالت میتوانیم شخصیتهای بیشتری داشته باشیم و طرح داستانمان پیچیده باشد. یعنی بهتر است که باشد! چون دیگر تمرکز تنها روی یک نفر نیست. تحرک راحتتر صورت میگیرد. کاراکتر اصلی میتواند جاهایی برود که ما نیستیم. اما همچنان راوی اول شخص است و آن صمیمیت حفظ میشود.
درست شبیه به داستانهای شرلوک هلمز. واتسون برایمان شرح میدهد که پرونده چیست و هلمز چه میکند. به این تکنیک شخصیت همراز هم میگویند. البته در صورتی که راوی شخصی مثل واتسون باشد. کاراکتری که مثلا دستیار کارآگاه است. بیشتر داستان با کاراکتر اصلی همراه است. و به او کمک می کند. او همراز کاراکتر اصلی است.
پس در این حالت مخاطب را از برخی اطلاعات محروم میکنیم. که این خود تعلیق و کنجکاوی را در مخاطب بر میانگیرد.