اولین گزارش از فعالیت باشگاه همقدم

تا به امروز ۴ هفته از تشکیل باشگاه همقدم می‌گذرد و در این مدت ما هر جمعه درمورد یک موضوع متفاوت به بحث و گفت‌وگو پرداخیتم. هفتۀ اول به تعریف خودشناسی و تشریح اهمیت آن پرداختیم و در انتها قرار بر آن شد تا اعضا یک لیست ۳۰ از ویژگی‌های خود بنویسند و در طی گفت‌وگوهای اعضاء به مسئلۀ ترتیب تولد و فرهنگ و آداب و رسوم منطقۀ سکونت و تأثیر آن‌ها بر روند خودشناسی پرداخته شد.

در هفتۀ دوم بنابر درخواست یکی از اعضاء و با موافقت دیگران به مبحث خشم و کنترل آن پرداختیم و در آخر نوشتن و مراقبه به عنوان دو کنترل کنندۀ مؤثر هیجانات معرفی شدندو در طی گفت‌وگوها بحث به سمت مقولۀ شکرگزاری و تقدیر از خود کشیده شد. در نهایت قرار بر این شد تا اعضای گروه در طی هفتۀ پیش‌رو مراقبه را تجربه کنند و سعی کنند با تلاشی آگاهانه برای فروکش کردن هیجانات و نشخوارها از نوشتن سود ببرند. در کنار این تمرین‌ها تعدادی کتاب مرتبط با مراقبه و خودشناسی در گروه معرفی شد. در ادامه نیز فعالیت‌های اعضاء مورد بررسی قرار گرفت و به انجام تکالیف تشویق شدند.

در هفتۀ سوم به بحث ابراز خود پرداختیم و به ریشه‌ها و علل آن اشاره کردیم و در نهایت یک راهکار ۴ مرحله‌ای ارائه شد تا به کمک آن موقعیتی برای ابراز کردن خود بسازیم. در ادامه سؤالاتی درمورد کم و کیف ابراز خود و نیز درمورد راهکار ارائه شده مطرح شد و جمع بندی توسط یکی از اعضاء صورت گرفت.

موضوع هفتۀ چهارم حاصل این پرسش یکی از اعضاء بود: «آیا شما هم گاهی احساس می‌کنید که کسی قدر شما را نمی‌داند؟» و بعد از کمی بحث پراکنده در نهایت به دلیلِ نیاز به مورد توجه واقع شدن، دلیل غیرمنطقی بودن انتظار کامل درک شدن، ارتباط این احساس با عزت نفس پایین و کمال‌گرایی پرداختیم و اشاره‌ای هم به سنجیدن موقعیت و زمان طرف مقابل برای ابراز کردن خود شد. در جواب این پرسش که «عملی کردن آموخته‌ها سخت است» نیز بحثی صورت گرفت. در ادامه نیز کتاب «زندگی خود را دوباره بیافرینید» به اعضاء پیشنهاد شد.

موضوع این هفته نیز کمال‌گرایی است و برای کسب نتیجه بهتر قرار شد که بر هر مبحث آن‌قدری توقف داشته باشیم که بتوان جنبه‌های مختلف هر موضوع را بهتر و بیشتر بررسی کرد و فرصت بیشتری برای به عمل درآوردن آموخته‌هایمان داشته باشیم.

4 نظرات در مورد “اولین گزارش از فعالیت باشگاه همقدم

    • نویسنده گراواتار (gravatar)

      «آیا شما هم گاهی احساس می‌کنید که کسی قدر شما را نمی‌داند؟»
      چه موضوع خوبی میتونه باشه واقعا.
      نمیدونم ربط داشته باشه یا نه اما یاد مجتبی شکوری افتادم که می‌گفت آدم دلش میخواد بعضی وقت‌ها جلسه بذاره و با بقیه از مشکلاتش بگه و اونها راهکار ارائه بدن و این بگه این رو هم امتحان کردم اما نشد و بعد یکی یه راهکار دیگه بگه و بگه این رو هم امتحان کردم و نشد و همینطور دلیل و منطق بیاره و بدون اینکه به نتیجه‌ای برسن جلسه تموم میشه اما از اینکه اون فرد خودش رو ابراز کرده به گونه‌ای احساس آرامش می‌کنه.
      فکر نمیکنم برای این موضوع هم پاسخ قاطعی وجود داشته باشه(یا که شاید باشه) و به اعتقادم میتونه چنین بحثی رو شکل بده و اینکه الان دلم میخواد منم برم با بقیه دربارش صحبت کنم!

      • نویسنده گراواتار (gravatar)

        به نکتۀ خیلی خوبی اشاره کردین. ممنونم. توی باشگاه به اشتراک گذاشتمش و استقبال شد:)
        اساس گروه درمانی هم تقریباً همچین چیزیه. تو گروه درمانی فرد از طریق بازخوردهایی که از بقیه می‌گیره نسبت به موقعیت خودش به آگاهی می‌رسه. تعامل و تبادل می‌تونن نتایج شگفت‌انکیزی داشته باشن. همینکه آدم احساس می‌کنه مورد توجه قرار گرفته کلی فشارو کم می‌کنه و به عزت نفس آدم کمک می‌کنه.

    • نویسنده گراواتار (gravatar)

      تبریک میگم که این حرکت مفید رو شروع کردید و من مطمئنم اتفاقات خوبی قراره بیفته
      شرایط عضویت در این باشگاه به چه شکله؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *