
انواع کشمکش داستانی
(این یادداشت به مرور کامل میشود)
هر داستانی شرح یک درگیری است. یک حادثه که تعادل زندگی یک نفر را از میان برده. حالا آن شخص تلاش میکند تا تعادل را برگرداند و این تلاشهای اوست که داستان را میسازد. پس تمام داستان شرح کشمکشهای این شخص است. اما درگیری با چه کسی؟ با چه چیزی؟
کشمکش یا درون فردی است یا برون فردی.
کشمکش درون فردی
در این نوع از کشمکش، درگیری فرد با خودش است. برای مثال انتخاب یکی از دو راهی که در پیش دارد. آیا فلان کار را بکنم؟ آیا کار من درست است؟ افکار و گرههای درونی و خاطرات گذشته در اینجا اهمیت زیادی پیدا میکنند. پس فرد در مقابل خودش میایستد. در مقابل تناقضها و احساسات مختلفی که او را سرگردان میکند. شاید بتوان گفت کشمکش درون فردی درواقع جدالی است میان نیمۀ تاریک و روشن فرد.
کشمکش برون فردی
این کشمکش به دو دسته تقسیم میشود:
کشمکش بین فردی
در این حالت منافع دو فرد در مقابل قرار گرفته و هرکدام سد راه دیگری است. این دو با هم درگیر میشوند، زیر پای هم را خالی میکنند و هرکدام تلاش میکند بر دیگری پیروز شود.
کشمکش میان فرد و جامعه
در این حالت فرد در مقابل یک قانون، عرف یا سنت قرار میگیرد. کاراکتر داستان من قصد داشت مثل آدم زندگیاش را بکند که یک اتفاقی میافتد. حالا برای خلاصی از آن باید با جامعه در بیفتد. حتی شاید درگیریاش تنها با کلیشههای رایج باشد. سنتها و عرفهایی که متعصبانه سد راه کاراکتر اصلی شدهاند. شاید هم یک گروه اجتماعی، یا گروهی که جای پایش حسابی در اجتماع محکم است مقابل این کاراکتر ما قرار گرفته.
کشمکش میان فرد و طبیعت
در این حالت کاراکتر ما باید با قوانین طبیعی در بیفتد. این قوانین طبیعی میتواند باد و بوران و سیل و بهمن باشد، یا حتی اثرات طبیعی فلج کنندۀ یک تصادف. طبیعت زورش را نشان داده. حالا کاراکتر باید از پس این مصیبت بربیاید و قد علم کند.