از دستورالعملها پیروی نکن | دستورالعملی برای افزایش آفرینندگی
قانونمداری را از همان دوران طفولیت میآموزیم. گاه حتی با خشونت به ما میفهمانند که خشونت چیز خوبی نیست.
آدم بزرگها تمام زورشان را میزنند تا حالیمان کنند که باید به حرف بزرگترمان گوش بدهیم. باید به قوانین پایبند باشیم و هر کسی که سرپیچی کند بچهای بد و بیادب است. و چه کسی بچۀ بیادب را دوست دارد؟ چه کسی یک آدم بد را دوست دارد؟ هیچکس.
تا به حال به این موضوع فکر کردهاید که چرا نوجوانها یاغی و سرکش میشوند یا میروند سراغ گروههای تشکیل یافته از نوجوانان نابهنجار؟
نوجوانها یاغی میشوند چون این یک اعلام استقلال است. یعنی آنقدر بزرگ شدهام که من هم بتوانم به عنوان یک قانونگذار عمل کنم.
و ما چه میکنیم؟ فشار و احساس گناه را در وجودشان بیشتر میکنیم تا همان برّههای سر به زیر باقی بمانند.
و اما نوجوانهای خلافکار و بزهکار و نابهنجار؛ اینان به دلیل آن حس طرد شدن است که دور هم جمع میشوند و به یکدیگر احساس تعلق و حمایت اجتماعی میبخشند. زمانی که هیچ کس این بچههای بد را دوست ندارد، آنان حامی یکدیگر میشوند.
قصد ندارم در این نوشتار به بحث روانشناسی رشد و بلوغ و تأثیر نهادها بر آسیب شناسی اجتماعی کودکان و نوجوانان وارد شوم. قصدم از این مقدمه شرح این بود که همۀ ما از کودکی شرطی میشویم که هر جا نشانی از قانون و دستور دیدیم، سر تسلیم فرود آوریم.
البته منظورم از قانون فقط قانون اساسی و مدنی و راهنمایی و رانندگی و این دست از قوانین نیست که رعایت اینها برای برپایی و حفظ نظم اجتماعی لازم است و ضروری.
قوانین گستردهاند. آداب و رسوم، عرف، قانونهای شخصی، قوانین سازمانی و هر چیز دیگری که توسط عدهای به عنوان یک قانون تصویب شده و نیز دستورالعملهای جوربهجور از دستور پخت کیک تا سرهم کردن قطعات یا فرمولهای ریاضی و فیزیک.
هر دستورالعملی نشانی از قانون دارد. اگر قدم به قدم و موبهمو اجرا نکنی نتیجه مورد نظر حاصل نمیشود. اگر به نتیجه نرسیدی یعنی اشتباه کردهای و اشتباه تو را از آدمهای موفق جدا میکند و این یعنی تو درست قوانین را رعایت نکردهای، سرپیچی کردهای و در نهایت اینکه تو یک بچۀ بد هستی. و چه کسی یک بچۀ بد را دوست دارد؟
این استنباط از کجا میآید؟ مگر نه هرگاه که در کاری شکست میخوریم کلی احساس شرم میکنیم؟ این احساس شرم از بابت چیست؟ از بابت «شکست خورده» بودن. و چون میدانیم که کسی یک شکست خورده را، یک بچۀ بد را، دوست ندارد غمگین میشویم و در کنار اینها از دیدن به ثمر ننشستن تلاشهایمان خشمگین میشویم.
خب برسیم به بحث اصلیمان.
پیروی از دستورالعملها بخش مهمی از هر کار را تشکیل میدهد. هر سازمانی، هر غذایی، هر کاری، دستورالعملهای خاص خودش را دارد.
میخواهی موفق شوی؟ پس موبهمو فرامین را اجرا کن. کاری که دلت میخواهد را میکنی؟ پس محکومی به شکست. تو یک بچۀ بد و یاغی هستی. حتی ممکن است توبیخ هم بشوی.
ولی آیا تمام دستورالعملها آن قدر کامل هستند که هیچ راهی برای بهتر کردنشان وجود نداشته باشد؟ زمانی که پاسخمان بلی باشد عملاً ذهنمان را از کار میاندازیم. درش را چهار قفله میکنیم و به جای فکر کردن، دستورالعملها را از بر میکنیم.
در این حالت چه اتفاقی میافتد؟ درست است، خلاقیتمان میخشکد. برای همین است که در طی بالغ شدن، اغلب آدمها کنجکاویشان فروکش میکند و خلاقیت را میبوسند و میگذارند کنار. آنها دنبال دردسر نمیگردند و میخواهند به زیست طبیعیِ اجتماعیشان ادامه بدهند.
اما از طرفی میبینیم که آدمهایی خلاق و موفقاند که از برخی دستورالعملها سرپیچی کردهاند.
یک دستور پخت را دستکاری میکنند، نُتها را بالا و پایین میکنند و یا اینکه چند مادۀ شیمیایی را با نسبتهایی جدید ترکیب میکنند.
کنجکاوی محرک خلاقیت و آفرینندگی است که میتواند به نوآوری نیز ختم شود.
گاهی دلیل درجا زدن پایبندی سفت و سخت به دستورالعملهاست.
برخی آدمها سر به زیرند و سرشان در لاک خودشان است و بله قربان گویان اسباب رضایت خاطر دیگران را فراهم میکنند. مثل اینکه برنامهای غیرقابل ویرایش رویشان نصب کرده باشی هیچ قدم کجی از آن مسیر تعریف شده برنمیدارند.
از طرفی این افراد در زمینۀ خلاقیت و نوآوری چندان حرفی برای گفتن ندارند. چون تنها کاری که میکنند اجرای دقیق چیزهایی است که دیگران تعیین کردهاند بدون اینکه فکر کنند این دستورالعملها چقدر درستاند و چقدر میتوانند تغییر کنند.
دستورالعمل من برای افزایش آفرینندگی یا همان خلاقیت خودمان این است که یک سیخونکی به کنجکاو درونمان بزنیم و با کمی دستکاری کردن، خلاقیتمان را نرمش بدهیم. چه لزومی دارد که قدم به قدم پیش برویم؟ چرا نشود جای برخی مصالح از یک جایگزین مشابه استفاده کرد؟ چه عیبی دارد اگر چند دستور را ترکیب کنیم؟
البته 2 نکتۀ اساسی را مدنظر داشته باشید:
1. دستورالعمل داریم تا دستورالعمل. گاهی راهنمای مصرف یک داروست در فواصل زمانی مشخص، آن وقت نمیشود خلاقیت به خرج داد چون تأثیر دارو را از بین میبرد. اما در انجام یک تمرین، یا دستور پخت یک غذا گاهی میشود دستورها را فراموش کنیم و کمی به خودمان اجازۀ بازیگوشی کردن و کشف کردن بدهیم.
2. زمانی که تازه شروع کردهایم و صفر کیلومتریم بهتر است بچسبیم به دستورالعملها تا چموخم کار دستمان بیاید ولی بعد از اینکه نسبت به مسیر به یک آگاهی و تسلطی رسیدیم، خوب است هرازگاهی خرگوش گریزپای خلاقیت را رها کنیم تا برای خودش ورجه وورجه کند و سوراخهای جدیدی کشف کند.
در ضمن از اینکه جایِ خلاقیت و اکتشافتان توی سطل زباله باشد هیچ نترسید. این را کسی میگوید که تا به حال انواعی از غذاها و شیرینیهای ابداعی، دستکاری شده و یا تجربه نشده را به خوردِ اعضای خانوادهاش داده و یا اینکه ماحصل را توی یک نایلون مشکی و به دور از انظار عمومی تخلیه نموده.
یادتان باشد که هر شکست درسی است برای کمتر کردن احتمال شکستهای بعدی و هر زمین خوردن تجربهای است برای اینکه در شکستهای بعدی بهتر و آسانتر بلند شویم.
برای حسن ختام میتوان جملهای از مارگارت اتوود نقل کرد. هرچند که توصیهای است برای نویسندگی، ولی به نظرم برای هر کار خلاقانۀ دیگری هم میتواند انگیزه بخش باشد:
مارگارت اتوود:
«شکستها در فرآیند نویسندگی، نقشی سازنده را ایفا میکنند. سطلهای زباله بیجهت بهوجود نیامدهاند.»
سطل زباله ها بی جهت به وجود نیامدند.
پس میشه گفت سرپیچی از قواعد و قوانین شهامت و جسارت میخواد و شاید به همین دلیله که در سنین پایین تر خلاقیت بیشتره چون هم حسارت هست هم آدمها از تولید زباله و نمیترسن و حق طبیعی خودشون میدونن که خراب کنن
دقیقاً. ممنون از این نظر خوب و تکمیل کنندهتون. قشنگ چکیده حرفام بود:)
[…] از دستورالعملها پیروی نکن | دستورالعملی برای افزایش آ… […]
[…] از دستورالعملها پیروی نکن | دستورالعملی برای افزایش آ… […]