
آشنایی با زیرژانرهای معمایی جنایی
داستان معمایی یکی از ژانرهای ادبی است که میتواند با هر نوع از داستان و پیرنگی ترکیب بشود. یکی از این ترکیبها زیرژانر معمایی-جنایی است. پیرنگی که حول محور کشف هویت عامل یک جنایت میگردد.
تقریبا در تمام زیرژانرهای جنایی، میتوان رگهای از معما دید. در داستانهای پلیسی، کارآگاهی، یا حتی ثریلرهای قانونی و روانشناسی همیشه معمایی برای حل شدن وجود دارد.
بهکار بردن معما در داستان یعنی مطرح کردن یک سؤال که در طول داستان با سرنخهای آشکار و نهان مخاطب را به سمت پاسخ نهایی هدایت میکند.
درمورد سرنخ در داستان بیشتر بخوانید:
بهطور کلی دو نوع معما وجود دارد:
- معمای بسته: یک دایرۀ بسته از مظنونهاست. پس هویت مجرم نامعلوم است.
- معمای باز: در این نوع از معما، هویت مجرم آشکار است اما سؤال اصلی این است که «او چگونه گیر میافتد؟».
در مورد معما در داستان بیشتر بدانید:
داستانهای معمایی در ژانر جنایی را میتوان به دستههای زیر تقسیم کرد:
- معمایی دنج
محل اصلی وقوع حادثۀ اصلی، یعنی همان قتل یا هر جرم دیگری، در یک شهر کوچک، دهکده یا هتلی دنج رخ میدهد. یک محل آرام که میتوان تعطیلاتی دلپذیر یا زندگی آرامی را در آن گذراند. اما دقیقا همان محلی است که یک قتل در آن رخ میدهد.
قتل اصلی هم معمولا در پیشداستان رخ داده، یا اگر هم در طول داستان رخ بدهد، ما شاهد وقوع آن نیستیم. و تنها شرح و گزارشی از آن به منِ خواننده ارائه میشود.
کارآگاه داستان هم اغلب یک آماتور است و بدون نیست قبلی وارد این ماجرا میشود. او از قدرت مشاهده، استنباط و دانش عمومی خود در حل معما استفاده میکند.
از ویژگیهای دیگر این زیرگونه این است که خشونت چندان واضح و مشخصی در آن دیده نمیشود. حتی اگر درگیری یا قتلی فجیع رخ بدهد، چندان توصیف واضحی از آن داده نمیشود. علاوه بر آن کودک آزاری و حیوان آزاری هم نداریم. البته که منظورم همچنان توصیف این دست از کارهاست. شاید حیوانی کشته بشود اما ما فقط یک شرح کلی از آن خواهیم داشت.
از آنجایی که این نوع داستان معمایی است، تمرکز اصلی داستان بر کشف هویت مجرم و دستگیری او میگردد.
چند نمونه:
- داستانهای خانم مارپل (نوشتۀ آگاتا کریستی)
- راهنمای قتل از یک دختر خوب (نوشتۀ هالی جکسون)
- باشگاه قتل پنجشنبهها (نوشتۀ ریچارد آزمن)
- Whodunits (چه کسی انجامش داده؟)
این نوع از داستانها درواقع حول محور یک معمای بسته میگردند. یعنی هویت مجرم پوشیده نگه داشته میشود. در مسیر داستان سرنخهایی به مخاطب داده میشود تا توجهش را از عامل اصلی جنایت دور کند. و تا نقطۀ اوج یا پایان داستان، هویت مجرم را مخفی نگه دارد.
- Howcatchem (چگونه دستگیر میشود؟)
این نوع از داستانها براساس یک معمای باز شکل میگیرند. یعنی هویت مجرم آشکار است. حتی ممکن است خودش راوی داستان باشد یا زاویۀ دید داستان محدود به او باشد و ما تمام وقایع را از دید او ببینیم. به این نوع از داستانها داستان وارونه نیز میگویند.
در مورد داستان وارونه بیشتر بخوانید:
- راز اتاق قفل شده (Locked-room mystery)
در اتاقی دربسته قتلی رخ میدهد. نه کسی وارد شده و نه خارج. هیچ رد و نشانی هم از قاتل وجود ندارد.
جملۀ بالا پایه و اساس داستانهای معمایی از نوع اتاق قفل شده است. شاید بتوان گفت اولین نمونه از این نوع دساتانها «قتل در کوچۀ مورگ» نوشتۀ «ادگار آلنپو» است.
این داستانها به دو دسته نقسیم میشوند:
- در دستۀ اول قتل در یک اتاق قفل شدۀ واقعی رخ میدهد. یعنی فضایی بسته بدون امکان ورود یا خروج. سؤال اساسی در این داستانها این است «قتل چگونه رخ داده؟» یعنی جدای از هویت قاتل، نحوۀ نفوذ او به این اتاق و بعد هم خارج شدنش، بدون اینکه کوچکترین اثری به جا بگذارد، مهم است.
- دستۀ دوم از این نوع داستانها به روایت قتلی میپردازد که در یک منطقۀ دور افتاده رخ داده. برای مثال یک جزیره. یعنی محیطی بسته که باز هم امکان ورود و خروج کسی به آن جا وجود ندارد. پس قاتل یکی از افرادی است که در زمان رخ دادن قتل در آن مکان حضور داشته. برای مثال قطاری که در حرکت است. در این نوع از داستانها شک و تردید افراد نسبت به هم برجسته میشود. «قاتل یکی از افراد میان ماست.»
- معمایی کارآگاهی
این نوع از داستانها درواقع ترکیبی از پیرنگ کارآگاهی و معمایی هستند. قتلی رخ داده. هویت قاتل مشخص نیست یا لااقل برای کارآگاه مشخص نیست. کارآگاه ما که میتواند حرفهای و یا آماتور باشد تلاش میکند هویت قاتل یا نحوۀ رخ دادن این جنایت را کشف کند.
- معمایی پلیسی
(این پست به مرور کامل می شود)
[…] آشنایی با ژانر معمایی جنایی […]