داستانهای مختلف براساس شخصیت محوری، موضوع اصلی و حالوهوای داستان و روایت، در دستهبندیهای مختلفی قرار میگیرند. یکی از این دستههای داستانی که بخش پررنگ و مهمی را در داستانهای جنایی از آن خود کرده، داستانهای کارآگاهی است. اما داستان کارآگاهی چه داستانی است؟ عناصر اصلی تشکیل دهندۀ آن کدامند و چهگونه میتوان این دسته از داستان را از دستههای مشابه دیگر تشخیص داد؟
داستان کارآگاهی چیست؟
هر داستانی یک کاراکتر اصلی دارد که تمام ماجرا بر محور او و رفتارهایش میگردد. داستانهای کارآگاهی هم داستانهایی هستند که حول محور یک کارآگاه، روش تحقیق و تلاشش برای کشف معما میگردد.
در این داستانها هستۀ اصلی داستان معمولاً یک معمای بسته است و کارآگاه در تلاش است از هویت مجرم آگاه شود یا او را گیر بیندازد.
عناصر اصلی در یک داستان کارآگاهی کدامند؟
داستان کارآگاهی از آن دست داستانهاست که میتواند حول معمایی غیر از جنایتهای سنگینی مانند قتل رخ بدهد. برخی از آنها صرفاً معمایی هستند و برخی از آنها پیوندی عمیق با ژانر جنایی دارند. در هر حال تمام داستانهای کارآگاهی عناصر اصلی مشترکی دارند:
۱. پروتاگونیست ما یک کارآگاه است.
۲. معمایی بهظاهر پیچیده هستۀ اصلی داستان را شکل میدهد.
۳. مجرم معمولاً هوشمندانه آثار و هویت خود را مخفی نگه میدارد.
۴. دایرهای از مظنونین وجود دارند.
۵. قربانی؛ شخصی که به دلیل عمل مجرم دچار آسیب یا ضرری شده است.
زیرشاخههای یک داستان کارآگاهی
داستان کارآگاهی گونهای از روایت است که میتواند به شیوههایی متفاوت ظاهر شود:
۱. داستانهای معمایی-کارآگاهی؛
رسوایی در بوهم از آرتور کانن دویل و ماجرای اسرارآمیز در استایلز از آگاتا کریستی، نمونههایی کلاسیک از این نوع داستانها هستند. در این داستانها معمولاً کارآگاه شخص نابغهای است که با تکیه بر تواناییهای ذهنی بیمانند خود گره از معمای پیچیده باز میکند.
۲. داستانهای کارآگاهی خشن؛
خواب گران از ریموند چندلر و کسی برای دوشیزه بلندر ارکیده نفرستاد از جیمز هادلی چیس، نمونههایی از این داستانها هستند. داستانهای کارآگاهی خشن تقریباً در مقابل داستانهای کارآگاهی کلاسیک قرار میگیرند. در داستانهای کارآگاهی خشن، کارآگاه بیش از ذهن، از قوای جسمانی خود بهره میبرد. در ضمن میزان خشونت بهکار رفته در این داستانها بیشتر است.
۳. داستانهای پلیسی؛
داستانهای نویسندگانی چون ژرژر سیمنون و مایکل کانلی در این دسته جا میگیرند. تفاوت داستانهای پلیسی با دیگر انواع کارآگاهیها در این است که اینجا یک پلیس (کارآگاه عمومی) کاراکتر اصلی است و ما شاهد رویهای از کارهای تیم پلیس هستیم.
۴. داستانهای معمایی دنج؛
در این نوع از داستانهای معمایی، معمولاً کاراکتر اصلی یک کارآگاه آماتور است که تلاش میکند براساس دانش، مهارتها و هوش ذاتی خود، گره از معما باز کند. وجه تمایز این داستانها مکان و نحوۀ توصیف است. یکی از عناصر اصلی فقدان خشونت واضح یا شدید است. مکان داستان هم معمولاً شهرک یا روستایی در حومۀ شهر است.
داستان باشگاه قتل پنجشنبهها نوشتۀ ریچارد آزمن در این دسته قرار میگیرد.
۵. داستانهای معمای اتاق در بسته؛
در این نوع از داستانها، کارآگاه تلاش میکند گره از معمایی سخت باز کند. صحنۀ جرم در این دسته از داستانها اتاق در بستهای است که امکان ورود به آن و یا خروج از آن میسر نبوده. حالا کارآگاه باید تلاش کند با پیگیری هرگونه سرنخی، گره از معمای هویت مجرم و چهگونه رخ دادن این جرم باز کند.
معمای اتاق شطرنج نوشتۀ پیر سینیاک در این دسته قرار میگیرد.
کارآگاه چیست؟
کارآگاه بیش از هر چیز یک نقش است. کارآگاه کاشف حقیقت است. شخصی است که سرنخها را دنبال و معما را حل میکند. او به دنبال دلیل اصلی است و در این مسیر پرده از رازها برمیدارد.
میتوانیم بگوییم کاراکتری که در داستان مشغول جستوجو است درواقع همان کارآگاه است. ممکن است نه کارآگاه خصوصی باشد و نه عمومی. حتی ممکن است برچسب کارآگاه هم روی او نخورد، اما همان شخصی است که تلاش میکند معما را حل کند.
برای مثال در داستان دختر گمشده از گیلیان فلین (البته که این داستان بیش از اینکه کارآگاهی باشد نوآر است)، ما شاهد گم شدن امی هستیم. پلیس هم وارد ماجرا میشود اما این نیک، همسر امی است که کارآگاه داستان است زیرا تلاش میکند از دلیل گم شدن همسرش سر در بیاورد.
فرق داستان معمایی با داستان کارآگاهی در چیست؟
ژانر معمایی، یک گونۀ داستانی مجزاست. در واقع داستان کارآگاهی یکی از زیرگونههای داستان معمایی است. پس هر داستان کارآگاهی یک معما در دل خود دارد. ممکن است داستانی معمایی باشد و کارآگاه هم داشته باشد اما کارآگاه شخصیت اصلی آن نباشد. در این صورت این داستان دیگر کارآگاهی نخواهد بود؛ داستانی کارآگاهی است که شخصیت اصلی آن کارآگاه باشد.
زاویه دید و راوی در داستان کارآگاهی چهگونه است؟
از آنجایی که کارآگاه شخصیت اصلی این نوع از داستانهاست، لازم است زاویۀ دید و راوی به گونهای انتخاب شود که این محور بودن را به نمایش بگذارد.
سیر تغییر داستانهای کارآگاهی
داستانهای کارآگاهی،درست مانند دیگر انواع داستانها، تحت تأثیر جریانهای مختلف اجتماعی و ادبی دستخوش تغییراتی شده است. برای مثال داستانهای کارآگاهی اولیه بیش از هر چیز بر معمایی بسته و پیچیده تکیه داشتند، جرم اصلی معمولاً در پیش داستان رخ میداد و کارِ کارآگاه جستوجو پیرامون عملی بود که با گذشتۀ داستان مرتبط بود. به مرور داستانها بیشتر به سمت ثریلر و معمای باز میل کردند. حالا ممکن است جرم اصلی در طول داستان رخ بدهد یا کارآگاه بهجای حل معما در تلاش باشد که از وقوع جرمی پیشگیری کند.
تغییر دیگر سوق پیدا کردن قهرمان به سمت ضدقهرمان است. کارآگاه ما دیگر ویژگیهای قهرمانانه و والای انسانی ندارد. ممکن است درگیر جرمهای ریزودرشتی باشد و با مشکلاتی شخصیتی و اعتیاد دستوپنجه نرم کند.
تغییر دیگر مربوط به روانشناختیتر شدن فضای داستان و جرمهاست و در کنار آن مطرح شدن جرمهایی است که در قالب گروههای مجرمانهای مانند مافیا و باندها قاچاق شکل میگیرد.
در نهایت اینکه
داستان کارآگاهی گونهای از داستان معمایی است که در آن کارآگاهی تلاش میکند سر از ماجرا در بیاورد و معمای داستان را حل کند. معمولاً اینگونه داستانها برمحور تحقیق و بررسی پیرامون یک جرم شکل میگیرند و ما شاهد تلاشهای کارآگاه برای دستگیری مجرم هستیم.